تربیتی



وقتی بدنیا امد درست مثل بچه ژاپنی ها بود .یک خط باریک به جای چشم . دختری بود با موهای فرفری و گونه های برجسته ای که از اجدادش به ارث برده بود

آخه پدر بزرگ و مادر بزرگش ژاپنی بودند.انها سالها پیش به ایران مهاجرت کرده بودند .

از کودکی عاشق آواز خواندن بود .آواز تمام زندگی اش بود .می گفت دو سه سالم هم که بود وقتی از دست مادرش عصبانی می شد یا به هر دلیل دیگری غمگین می شد ، در حیاط با آن موهای فرفری زیبایش که تا روی چشمانش می ریخت روی زمین توی حیاط می نشست و روی تشت مسی که از قدیم جهیزیه مادرش بود با ضرب اهنگ خوشی می نواخت .دوست داشت که گریه اش هم طنین نغمه داشته باشد.

بعد ها که ازدواج کرد شوهرش که بسیار مرد با شخصیت و فهیمی بود کم کم به دام اعتیاد افتاد.

منیژه این دختر زیبا و پر شور که حالا مادر شدن را هم تجربه می کرد تصمیم گرفت که با عشق ورزیدن به جنگ اعتیاد برود .مگر نه اینکه انها عاشق هم بودند .

او شجاعانه کتاب زندگی اش را با عشق رقم زد و خود قهرمان قصه سرنوشتش شد.صبورانه تحمل کرد .مدت 16 سال از بهترین سالهای عمرش را به پای زندگی شوهرو فرزندانش گذاشت . او رنجی را تحمل کرد که بسیاری از ن این سرزمین تجربه کرده اند.بسیاری از انان طاقت نیاورده و زندگی خویش را ترک کرده اند .

اما او دربا وجودیکه شوهرش اعتیاد داشت هرگز از حرمت به شوهرش دست نکشید .راز زندگی اش از فضای عشقی بود که در درونش  مانند چشمه ای زلال می جوشید.

وقت ناهار در تمام این سالها که فرزندانش نیز سر سفره حضور داشتند ابتدا با کمال احترام برای شوهرش غذا می کشید و سپس به فرزندان می رسید.

خودش می گفت : همیشه به خودم می گفتم او هم عزیز یک مادر است .او جگر گوشه یک مادر است که در جایی نگران فرزندش است .

سرانجام پس از تحمل انهمه رنج و سختی همسرش اعتیادش را کنار گذاشت .اکنون او پاداش این همه صبر و شکیبایی را دریافت کرده و روزگار خوشی را با دختر و پسرش در کنار همسرش سپری می کند.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

. مطالب اینترنتی darmanebimariha4 سایت تحقیق یار PARSTIN ... MUSIC دربست، بلوار الیزابت، سرفلسطین frectalisib مهان ساعت علمی تخصصی اشتراک حال خوب و خوب تر